عطر محرّم...

 

 در این شب غریب…

 در این لحظات وهم انگیز…

در این دیار فتنه خیز!

در این دشت آکنده از اندوه و بلا

در این درماندگی و ابتلا

تنها نماز می تواند چاره ساز باشد… پس بایست!

قامت به نماز برافراز و ماتم خستگی را زیر سجاده ات مدفون کن

نماز، رستن از دار فنا و پیوستن به دار بقاست

نماز ، کندن از دام دنیا و اتصال به عالم عقبی است

تنها نماز می تواند مرهم این دل افسرده و جگرِ دندان خورده باشد…

راستی عطر یادت نرود!

عطر نمازمان این روزها حال و هوای غریبی دارد

آخر عطر معمولی نیست این «عطر محرّم»…!

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 15 مهر 13941 نظر »
تهذیب برای طلاب؛ واجب تر از نان شب!!!

داشتم فرمایشات و بیانات نورانی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رو مطالعه میکردم و از لا به لاشون دنبال کلید قفل هایی که به کارای تبلیغی م افتاده بود میگشتم…

چون در طول روز گرسنگی و تشنگی روزه داری یکمی کلافه م کرده بود ، رفتم سراغ یخچال تا قضای خورد و خوراک روز رو به جا بیارم ؛ تازگی و ترکیب بندی رنگ گیلاس و زردآلو ها  چشممو گرفت ؛خلاصه  شستم و خوشکل ترین رو برداشتم که بذارم دهنم یدفه یاد جریان هندونه خوردن حضرت امام افتادم! ( توی گرمای تابستون ، وقتی خیلی دلشون هوای هندونه کرده بود ، برای رفع نیاز بدن و البته تقویت نشدن هوای نفسشون ، هندونه رو نمک زده بودن …!) با خودم  گفتم بی خیال ! حالا یه دونه گیلاس مگه به کجا برمیخوره؟! باز یاد حدیث پیامبر ( صلی الله علیه و آله) افتادم که فرمودند: اگر کسی چیزی را از روی هوی و هوس بخورد ، حکمت بر او حرام میشود!.

حالا دیگه صحنه دعا کردنام برای این که عالم با عمل بشم، نگرانیام از بی حال بودن توی عبادات ، ناراحتی از ضعف اراده و شهامت نداشتن توی بیان بعضی احکام الهی ،اثر نداشتن حرفا و تبلیغ هام روی بعضی افراد، داستانهای پرهیز عرفا از هوسی کار کردن ها و…جلوی چشمم رژه میرفت…

از هوسی خوردنم پشیمون شدم… انگار خدا داشت نقطه ضعف و غفلتم رو بهم نشون میداد!

دفترمو باز کردم …زبونم بند اومد وقتی چشمم به این حدیث افتاد؛

                      مَن لَم یُصلِح نَفسَهُ لم یُصلِح غَیرَهُ ؛ هرکه خودش را اصلاح نمی کند ، نمیتواند دیگران را اصلاح نماید!

فکر کنم کلید رو پیدا کرده بودم! برگشتم سمت اتاقم تا هم شکر کنم و هم استغفار! ناخودآگاه دهانم معطر شده بود به ذکر خدا…

                        … و اَستَغفِرُکَ لِکُلِّ لذَّةٍ بِغَیرِ اُنسِکَ

                                                                                                                                           استغفر الله من جمیع ما کره الله…


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 1 تیر 1394نظر دهید »
شاه کلید

امیر المؤمنین علی (علیه السلام):

مَن تَلَذّذَ بِمَعاصی الله اَورَثَهُ اللهُ ذُلّاً

هرکس از معصیت های الهی لذت برد ، خداوند او را خوار گرداند.

(غررالحکم ، ص211)


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 خرداد 13941 نظر »
فرشته ای بنام «مادر»....

ساعت حدود 3 نصفه شب بود ، نگران بودم اگه نتونم به موقع پایان نامه رو تموم کنم همه زحماتم به باد میره… یک سال عقب میوفتم … دوباره باید آزمون بدم ،…!

واااای نه! دوباره همون شب بیداری ها ، دنبال کتاب گشتنا ، مهمونی نرفتنا و …

با استرس برگه های کتاب رو ورق میزدم و به خواهرم فکر میکردم که ناجوانمردانه جلوی چشم من خوابیده بود… چقد خوابم میومد!

از صبح پاشنه کتابخونه های شهرو از جا کنده بودم ،آخرشم با یه گونی کتاب برگشته بودم خونه…

آخ! چک پرینت فصل قبل رو تصحیح نکردم! باید فردا به دست استاد راهنما برسونم وگرنه میره مسافرت و تا مدت ها دستم بهش نمیرسه…!

مغزم داغ کرده بود، احساس اون معلمی رو داشتم که بچه های کلاس به تذکرات، تهدیدات، نصیحت ها ، و داد و بیدادهاش گوش نمیکنن و بی توجه مشغول سر و صدا کردن و توی سر و مغز هم کوبیدن هستن ، و معلم بیچاره کلافه و مستأصل روی صندلی خراب شده و صحنه رو نگاه میکنه…

دیگه نمیتونستم جلوی هجوم افکارم رو بگیرم ،حنای قواعد روانشناسی و مادی هم دیگه رنگی نداشت…

یدفه در اتاق باز شد و مامان با یه استکان چای توی چارچوب در ظاهر شد

چهره ی آروم و دلنشین مامان با اون لبخند ملیحی که روی لب داشت حس تابیدن اشعه های خورشید توی اولین لحظات طلوع رو روی دلم پاشید…

لک و چروک های دست و صورتش حکایت از روزهای پر از تلخ و شیرینی داشت (چند وقت یه بار نگاهی به دستاش مینداخت، آهی میکشید و با حالت شرم دخترونه ای میگفت: دیگه مثل اولا خوشکل نیستم… و من میدونستم قشنگی مادر به پای کی ریخته شده…) ،از خودم خجالت کشیدم…این چند وقته از بس مشغول کار خودم شدم اصلاً حواسم به مامان نبود! معلوم بود تا حالا مشغول شستن ظرفا و مرتب کردن وسایل انباری و البته مرور خاطرات بوده…

نگاه مبهوت منو با صدای آرومش نشوند؛ عزیزم هنوز نخوابیدی؟ زیاد به خودت فشار نیار مامان، بذار برای فردا. تو حاصل عمر منی… کلمه های مامان مثل جرعه های آب خنک توی گرمای بیابون ، عطش دلم رو نشوند…انگار همه عالم وجودم ساکت شده و مسحور قدرت عشق مامان شده…حالا دیگه آرومِ آرومم!

خدایا ؛ ممنونم که همیشه به موقع کمکم میکنی ، این بار یکی از بهترین فرشته هاتو برای کمک فرستادی ، فرشته ای به نام «مادر»…

اللهم اجعلنا من الشاکرین…


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 خرداد 1394نظر دهید »
محبوب من...

ای که گره هر دشواری به دست تو گشوده می شود

و ای که حدّت هر سختی به لطف تو نرم می گردد

راه گریز به سوی آسایش و رفع اندوه از تو باید خواست

که نشیب و فرازهای درشت و ناهموار زندگی پیش قدرت تو هموار می شود

و به لطف و تدبیر تو اسباب هر چیز فراهم می گردد…

تویی که در حوادث غم انگیز تو را خوانند و در حوادث ناگوار به تو پناه برند…

پس بر محمد و آل او درود فرست و به فضل خود ای معبود من، باب فرج را به روی من بگشای

و سیطره اندوه بر من را به قدرتت بشکن…

و از نزد خود رحمت و گشایشی نصیب من کن

و راه بیرون شدن از این شداید را به زودی فراهم ساز…


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 3 خرداد 13941 نظر »

1 2 3 4 ...5 ...6 7 9 10

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
در این وبلاگ سعی بر این است که با بیانی ادبی، به مسائل اخلاقی، عرفانی و اجتماعی پرداخته شود
جستجو
موتور جستجوی امین
چی داریم؟
اوقات شرعی
امروز: دوشنبه 10 اردیبهشت 1403
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: