« استادِ گرانفروش! | اجابتم کن » |
نمیدانم آن وقت ها که سیاهی و ظلم، نفس های آخرش را می کشید، مصادف با ایام فاطمیه ات بود یا نه …
اما میدانم این یاد تو بود که در تنگنای نا امیدی ها و فشار بی کسی ها، قوت بخش دل مظلومان و مبارزان با لشکریان شیطان بود…
کجا میتوانستیم دوام بیاوریم اگر نبود درس های مدینه ی تو ؟! که:
پای ولایت و امام زمانتان بمانید علم و عمل و اعتبار و بیانتان را بکار گیرید
اگر نشد از سلامتی و جسمتان خرج کنید
و اگر آن هم کارگر نشد،
جگرگوشه ها و جانتان را به پای او و جبهه ی حق بریزید…
بانوی ماه!
ای که چهره نورانی ات صبح هر روز ، طلوع فجری بود برای خانه ی رسالت و امامت!
میبیبنی این روزها که قلب عالم هم جریحه دار است، فجر ما نیز ارغوانی است…و چه زیبا که ماه آسمان دنیا هم با ما همدردی کرد و به خسوف گرایید…!
و اینگونه بود که معنای این فراز را عملا به همه خلایق نشان دادی…
بابی انت و امی و نفسی لک الوقاء و الحمی…
فرم در حال بارگذاری ...