« شاه کلیدمحبوب من... »
فرشته ای بنام «مادر»....

ساعت حدود 3 نصفه شب بود ، نگران بودم اگه نتونم به موقع پایان نامه رو تموم کنم همه زحماتم به باد میره… یک سال عقب میوفتم … دوباره باید آزمون بدم ،…!

واااای نه! دوباره همون شب بیداری ها ، دنبال کتاب گشتنا ، مهمونی نرفتنا و …

با استرس برگه های کتاب رو ورق میزدم و به خواهرم فکر میکردم که ناجوانمردانه جلوی چشم من خوابیده بود… چقد خوابم میومد!

از صبح پاشنه کتابخونه های شهرو از جا کنده بودم ،آخرشم با یه گونی کتاب برگشته بودم خونه…

آخ! چک پرینت فصل قبل رو تصحیح نکردم! باید فردا به دست استاد راهنما برسونم وگرنه میره مسافرت و تا مدت ها دستم بهش نمیرسه…!

مغزم داغ کرده بود، احساس اون معلمی رو داشتم که بچه های کلاس به تذکرات، تهدیدات، نصیحت ها ، و داد و بیدادهاش گوش نمیکنن و بی توجه مشغول سر و صدا کردن و توی سر و مغز هم کوبیدن هستن ، و معلم بیچاره کلافه و مستأصل روی صندلی خراب شده و صحنه رو نگاه میکنه…

دیگه نمیتونستم جلوی هجوم افکارم رو بگیرم ،حنای قواعد روانشناسی و مادی هم دیگه رنگی نداشت…

یدفه در اتاق باز شد و مامان با یه استکان چای توی چارچوب در ظاهر شد

چهره ی آروم و دلنشین مامان با اون لبخند ملیحی که روی لب داشت حس تابیدن اشعه های خورشید توی اولین لحظات طلوع رو روی دلم پاشید…

لک و چروک های دست و صورتش حکایت از روزهای پر از تلخ و شیرینی داشت (چند وقت یه بار نگاهی به دستاش مینداخت، آهی میکشید و با حالت شرم دخترونه ای میگفت: دیگه مثل اولا خوشکل نیستم… و من میدونستم قشنگی مادر به پای کی ریخته شده…) ،از خودم خجالت کشیدم…این چند وقته از بس مشغول کار خودم شدم اصلاً حواسم به مامان نبود! معلوم بود تا حالا مشغول شستن ظرفا و مرتب کردن وسایل انباری و البته مرور خاطرات بوده…

نگاه مبهوت منو با صدای آرومش نشوند؛ عزیزم هنوز نخوابیدی؟ زیاد به خودت فشار نیار مامان، بذار برای فردا. تو حاصل عمر منی… کلمه های مامان مثل جرعه های آب خنک توی گرمای بیابون ، عطش دلم رو نشوند…انگار همه عالم وجودم ساکت شده و مسحور قدرت عشق مامان شده…حالا دیگه آرومِ آرومم!

خدایا ؛ ممنونم که همیشه به موقع کمکم میکنی ، این بار یکی از بهترین فرشته هاتو برای کمک فرستادی ، فرشته ای به نام «مادر»…

اللهم اجعلنا من الشاکرین…


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 خرداد 1394


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
در این وبلاگ سعی بر این است که با بیانی ادبی، به مسائل اخلاقی، عرفانی و اجتماعی پرداخته شود
جستجو
موتور جستجوی امین
چی داریم؟
اوقات شرعی
امروز: دوشنبه 10 اردیبهشت 1403
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی: