خداوندِ جان » |
شنیده بودم که در هر چیز عبرتی نهادی
و اینکه هر کس عبرت ها را دریافت و آویزه گوش کرد، میانبری به مقصد زده و برد کرده است!
دنبال نشانی ات می گشتم…
صدای گریه کودکم را شنیدم، عروسکی جلویش گذاشتم.
باز ملتمسانه نگاهم کرد و گریست!
اسباب بازی و خوراکی و…
هر چه بیشتر چیزهایی که دوست داشت، پیشکشش کردم، صدای گریه و نگاه های بی قرارش بیشتر شد!
خندیدم و با عشق تمام در آغوشش گرفتم؛ بوییدم و بوسیدم و آرامش کردم؛
و حالا او هم مرا داشت، هم آرامش و هم همه ی آنچه که پیشکشش کرده بودم!
حال بنده خدا هم به همین میماند…
اگر در برابر خدا تضرع کرد، خداوند نعمتی میدهد
اگر به همان راضی شد و آرام گرفت، در همان حد میماند!
ولی اگر اصرار کرد و به نعمات بیشتر و مقامات عالیه و جاه و کرامات خاصه اکتفا نکرد، به لقاء پروردگار و آرامش و حیات ابدی میرسد… چنانکه هر آنچه بخواهد در اختیار او خواهد بود. و رضوانٌ مِن الله اکبر!
ای کاش تو را بخواهم و بازیچه های دنیا سد راه توجهم به تو نشود!
ای کاش تو را بخواهم و بس…
فرم در حال بارگذاری ...